چه زمانی باید از یک رابطه پرتنش خارج شویم؟ 19 نکته کلیدی
روابط عاطفی، بخش مهمی از زندگی ما هستند و میتوانند منبع شادی، حمایت و رشد باشند. اما گاهی اوقات، روابط به جای آرامش، به میدان نبردی تبدیل میشوند که پر از تنش، درگیری و نارضایتی است. تشخیص اینکه چه زمانی باید برای نجات یک رابطه تلاش کرد و چه زمانی رها کردن آن بهترین گزینه است، تصمیمی دشوار اما حیاتی است.

چه زمانی باید از یک رابطه پرتنش خارج شویم؟
1. بیاحترامی و تحقیر مداوم
بیاحترامی، چه کلامی و چه غیرکلامی، نشانهای واضح از عدم احترام و ارزشی است که یک فرد برای شما قائل است. اگر این بیاحترامی مداوم باشد و با عذرخواهی و تغییر رفتار همراه نشود، زنگ خطر جدی است. تحقیر، شامل کوچک شمردن، مسخره کردن و توهین به شما در جمع یا به صورت خصوصی میشود. این رفتارها به عزت نفس شما آسیب میزنند. بی احترامی میتواند به صورت کلامی یا غیر کلامی باشد. تحقیر میتواند شامل کوچک شمردن و مسخره کردن باشد. شما شایسته رفتاری محترمانه هستید. اگر این بی احترامی مداوم باشد و با عذرخواهی همراه نباشد زنگ خطر جدی است
2. خشونت فیزیکی یا کلامی
خشونت فیزیکی تحت هیچ شرایطی قابل تحمل نیست. حتی یک بار هم نباید خشونت فیزیکی در رابطه وجود داشته باشد. اگر مورد خشونت فیزیکی قرار گرفتید، فورا رابطه را ترک کنید و به دنبال کمک باشید. خشونت کلامی نیز به اندازه خشونت فیزیکی آسیبزننده است. فریاد زدن، تهدید کردن، و بهرهگیری از کلمات توهینآمیز همگی نشانههای خشونت کلامی هستند. خشونت کلامی به مرور زمان اعتماد به نفس و عزت نفس شما را از بین میبرد و میتواند منجر به افسردگی و اضطراب شود. اگر تجربه خشونت فیزیکی یا کلامی را دارید، به یک متخصص مراجعه کنید. خشونت فیزیکی تحت هیچ شرایطی قابل تحمل نیست. خشونت کلامی میتواند به اندازه خشونت فیزیکی آسیبزننده باشد. به یک متخصص برای کمک مراجعه کنید.
3. کنترلگری و حسادت بیمارگونه
کنترلگری شامل تلاش برای محدود کردن روابط شما با دیگران، چک کردن تلفن همراهتان، و تصمیمگیری به جای شما میشود. این رفتارها نشانهای از عدم اعتماد و تلاش برای تسلط بر شما هستند. حسادت بیمارگونه با شک و تردیدهای بیپایه و اساس همراه است و میتواند منجر به رفتارهای کنترلگرانه و خشونتآمیز شود. رابطهای که در آن کنترل میشوید، شما را از استقلال و آزادی عمل محروم میکند. کنترل گری میتواند شامل تلاش برای محدود کردن روابط شما با دیگران باشد. حسادت بیمارگونه با شک و تردید های بی پایه و اساس همراه است. رابطه کنترل گر شما را از استقلال و آزادی عمل محروم می کند.
4. عدم وجود اعتماد و صداقت
اعتماد، پایه و اساس هر رابطهای است. اگر به شریک زندگی خود اعتماد ندارید، رابطه نمیتواند سالم و پایدار باشد. دروغگویی، پنهانکاری و خیانت، اعتماد را از بین میبرند و ترمیم آن بسیار دشوار است. اگر به طور مداوم دروغ میشنوید یا احساس میکنید که نمیتوانید به شریک زندگی خود اعتماد کنید، شاید وقت آن رسیده است که رابطه را ترک کنید. دروغگویی و پنهان کاری اعتماد را از بین می برند. ترمیم اعتماد بعد از دروغگویی بسیار دشوار است. اعتماد پایه و اساس هر رابطه ای است.
5. عدم مسئولیتپذیری
مسئولیتپذیری به این معناست که فرد مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرد و برای جبران آنها تلاش کند. اگر شریک زندگی شما هیچوقت مسئولیت اشتباهاتش را نمیپذیرد و همیشه دیگران را مقصر میداند، این نشانهای از عدم بلوغ عاطفی است. فردی که مسئولیتپذیر نیست، نمیتواند یک شریک زندگی مناسب باشد. مسئولیت پذیری به این معناست که فرد مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرد. اگر شریک زندگی شما هیچوقت مسئولیت اشتباهاتش را نمی پذیرد نشانه عدم بلوغ است. فردی که مسئولیت پذیر نیست، نمی تواند یک شریک زندگی مناسب باشد.
6. عدم رشد و پیشرفت فردی
رابطه سالم باید به رشد و پیشرفت فردی شما کمک کند. اگر احساس میکنید که در رابطه متوقف شدهاید و نمیتوانید به اهداف خود برسید، شاید وقت آن رسیده است که رابطه را ترک کنید. رابطه نباید مانع پیشرفت شغلی، تحصیلی و یا شخصی شما شود. اگر در رابطه احساس خفگی میکنید و نمیتوانید خودتان باشید، رابطه سالم نیست. رابطه سالم باید به رشد و پیشرفت فردی شما کمک کند. رابطه نباید مانع پیشرفت شغلی، تحصیلی و یا شخصی شما شود. اگر در رابطه احساس خفگی میکنید رابطه سالم نیست.
7. عدم توافق بر سر مسائل مهم زندگی
اختلاف نظر در مورد مسائل مهم زندگی، مانند بچه دار شدن، محل زندگی، و مسائل مالی، میتواند منجر به مشکلات جدی در رابطه شود. اگر نمیتوانید در مورد این مسائل مهم با شریک زندگی خود به توافق برسید، شاید آیندهای مشترک با او نداشته باشید. بهتر است قبل از اینکه خیلی دیر شود، در مورد این مسائل مهم با یکدیگر صحبت کنید. اختلاف نظر در مورد مسائل مهم زندگی میتواند منجر به مشکلات جدی شود. بهتر است قبل از اینکه خیلی دیر شود با یکدیگر در این رابطه صحبت کنید. اگر نمی توانید در مورد این مسائل مهم با شریک زندگی خود به توافق برسید شاید آینده ای مشترک نداشته باشید.
8. عدم وجود صمیمیت عاطفی و فیزیکی
صمیمیت عاطفی به معنای احساس نزدیکی و ارتباط عمیق با شریک زندگی است. اگر احساس میکنید که با شریک زندگی خود ارتباط عاطفی ندارید، رابطه میتواند سرد و بیروح شود. صمیمیت فیزیکی نیز بخشی مهم از رابطه است. اگر صمیمیت فیزیکی در رابطه وجود نداشته باشد، رابطه میتواند به یک رابطه دوستانه تبدیل شود. اگر از نظر عاطفی و فیزیکی احساس تنهایی میکنید، شاید وقت آن رسیده است که رابطه را ترک کنید. صمیمیت عاطفی به معنای احساس نزدیکی و ارتباط عمیق با شریک زندگی است. صمیمیت فیزیکی نیز بخش مهمی از رابطه است. اگر از نظر عاطفی و فیزیکی احساس تنهایی می کنید شاید وقت آن رسیده است که رابطه را ترک کنید.
9. تلاش یکطرفه برای بهبود رابطه
رابطه سالم نیازمند تلاش هر دو طرف است. اگر شما تنها کسی هستید که برای بهبود رابطه تلاش میکنید، رابطه عادلانه نیست. اگر شریک زندگی شما هیچ تلاشی برای تغییر رفتار خود نمیکند و به نظر نمیرسد که به حفظ رابطه اهمیت میدهد، شاید وقت آن رسیده است که از او جدا شوید. تلاش یکطرفه برای بهبود رابطه، شما را خسته و ناامید میکند. رابطه سالم نیازمند تلاش هر دو طرف است. تلاش یکطرفه برای بهبود رابطه شما را خسته و ناامید می کند. اگر شریک زندگی شما تلاشی نمی کند شاید وقت آن رسیده که از او جدا شوید.
10. احساس مداوم استرس و اضطراب
رابطه سالم باید آرامش و شادی را به زندگی شما بیاورد. اگر به طور مداوم در رابطه احساس استرس و اضطراب میکنید، رابطه ناسالم است. استرس و اضطراب ناشی از رابطه میتواند بر سلامت جسمی و روانی شما تاثیر منفی بگذارد. اگر رابطه به جای اینکه منبع حمایت و آرامش باشد، منبع استرس و اضطراب است، بهتر است آن را ترک کنید. رابطه سالم باید آرامش و شادی را به زندگی شما بیاورد. استرس و اضطراب ناشی از رابطه میتواند بر سلامت جسمی و روانی شما تاثیر منفی بگذارد. اگر رابطه به جای اینکه منبع حمایت باشد منبع استرس است بهتر است آن را ترک کنید.
11. اعتیاد
اعتیاد، چه اعتیاد به مواد مخدر، الکل، ، یا هر چیز دیگری، میتواند به طور جدی به رابطه آسیب برساند. فرد معتاد معمولاً دروغ میگوید، پنهانکاری میکند و به تعهدات خود عمل نمیکند. اگر شریک زندگی شما معتاد است و تمایلی به ترک اعتیاد ندارد، ماندن در رابطه میتواند بسیار دشوار و آسیبزننده باشد. اعتیاد به طور جدی به رابطه آسیب می رساند. فرد معتاد دروغ می گوید و به تعهدات خود عمل نمی کند. اگر شریک زندگی شما معتاد است و تمایلی به ترک اعتیاد ندارد ماندن در رابطه میتواند بسیار دشوار و آسیب زننده باشد.
12. عدم حمایت عاطفی
حمایت عاطفی به معنای درک، همدلی و تشویق شریک زندگی است. اگر شریک زندگی شما از شما حمایت نمیکند و به نیازهای عاطفی شما توجهی ندارد، رابطه میتواند بسیار تنها کننده باشد. 
اگر احساس می کنید در رابطه تنها هستید شاید وقت آن رسیده که رابطه را ترک کنید.
13. خیانت
خیانت، چه عاطفی و چه فیزیکی، یکی از دردناکترین تجربههایی است که میتوان در یک رابطه داشت. خیانت اعتماد را از بین میبرد و ترمیم آن بسیار دشوار است. حتی اگر تصمیم به ماندن در رابطه بعد از خیانت بگیرید، ممکن است هرگز نتوانید به طور کامل به شریک زندگی خود اعتماد کنید. خیانت یکی از دردناک ترین تجربه هایی است که می توان در رابطه داشت. خیانت اعتماد را از بین می برد. حتی اگر تصمیم به ماندن در رابطه بگیرید ممکن است هرگز نتوانید به طور کامل به شریک زندگی خود اعتماد کنید.
14. بازی با احساسات و دستکاری عاطفی
دستکاری عاطفی شامل بهرهگیری از تاکتیکهایی مانند سرزنش، تهدید و گناه دادن برای کنترل شما میشود. افرادی که از دستکاری عاطفی استفاده میکنند، سعی میکنند شما را نسبت به خودتان دچار شک و تردید کنند و شما را تحت کنترل خود درآورند. اگر احساس میکنید که در رابطه مورد دستکاری عاطفی قرار میگیرید، رابطه را ترک کنید. دستکاری عاطفی شامل بهرهگیری از تاکتیک هایی مانند سرزنش و گناه دادن است. اگر احساس میکنید در رابطه مورد دستکاری عاطفی قرار می گیرید رابطه را ترک کنید. افرادی که از دستکاری عاطفی استفاده می کنند سعی می کنند شما را نسبت به خودتان دچار شک و تردید کنند.
15. مقایسه مداوم با دیگران
اگر شریک زندگی شما به طور مداوم شما را با دیگران مقایسه میکند و از شما انتقاد میکند، این نشانهای از عدم رضایت او از شماست. مقایسه مداوم میتواند به عزت نفس شما آسیب بزند و باعث شود احساس ناامنی و نارضایتی کنید. شما شایسته این نیستید که با دیگران مقایسه شوید. اگر شریک زندگی شما به طور مداوم شما را با دیگران مقایسه می کند این نشانه عدم رضایت او از شماست. مقایسه مداوم میتواند به عزت نفس شما آسیب بزند. شما شایسته این نیستید که با دیگران مقایسه شوید.
16. عدم احترام به مرزهای شخصی
مرزهای شخصی، خطوط قرمزی هستند که شما برای خودتان تعیین میکنید و دیگران نباید از آنها عبور کنند. اگر شریک زندگی شما به مرزهای شما احترام نمیگذارد، رابطه ناسالم است. عدم احترام به مرزها میتواند شامل موارد زیر باشد: بازرسی تلفن همراه، پرسیدن سوالات شخصی که شما تمایلی به پاسخ دادن به آنها ندارید، و یا تحمیل عقاید خود به شما. شما حق دارید مرزهای خود را تعیین کنید و انتظار داشته باشید که دیگران به آنها احترام بگذارند. مرزهای شخصی خطوط قرمزی هستند که شما برای خودتان تعیین می کنید و دیگران نباید از آنها عبور کنند. شما حق دارید مرزهای خود را تعیین کنید و انتظار داشته باشید که دیگران به آنها احترام بگذارند. عدم احترام به مرزها میتواند شامل موارد زیر باشد: بازرسی تلفن همراه و تحمیل عقاید خود به شما.
17. عدم وجود تفریح و لذت در رابطه
رابطه سالم باید سرگرمکننده و لذتبخش باشد. اگر در رابطه هیچ تفریح و لذتی وجود ندارد و همیشه احساس ناراحتی و خستگی میکنید، شاید وقت آن رسیده است که رابطه را ترک کنید. شما باید بتوانید با شریک زندگی خود بخندید، تفریح کنید و از زندگی لذت ببرید. اگر رابطه به یک وظیفه تبدیل شده است و دیگر هیچ هیجانی در آن وجود ندارد، رابطه ناسالم است. رابطه سالم باید سرگرم کننده و لذت بخش باشد. شما باید بتوانید با شریک زندگی خود بخندید و از زندگی لذت ببرید. اگر رابطه به یک وظیفه تبدیل شده است و دیگر هیچ هیجانی در آن وجود ندارد رابطه ناسالم است.
18. انکار و نادیده گرفتن مشکلات
اگر شما و شریک زندگیتان به طور مداوم مشکلات رابطه را انکار میکنید و از صحبت کردن در مورد آنها اجتناب میکنید، مشکلات حل نمیشوند و به مرور زمان بزرگتر میشوند. انکار مشکلات، مانند جارو کردن خاک زیر فرش است. مشکلات همچنان وجود دارند و روزی سر باز میکنند. برای حل مشکلات، باید آنها را پذیرفت و در مورد آنها صحبت کرد. اگر شما و شریک زندگی تان به طور مداوم مشکلات رابطه را انکار می کنید مشکلات حل نمی شوند. برای حل مشکلات باید آنها را پذیرفت و در مورد آنها صحبت کرد. انکار مشکلات مانند جارو کردن خاک زیر فرش است.
19. باور نداشتن به بهبود رابطه
اگر عمیقاً باور ندارید که رابطه میتواند بهبود یابد و تغییرات مثبتی در آن ایجاد شود، احتمالاً تلاش برای حفظ آن بیفایده است. اگر تمام تلاش خود را کردهاید و باز هم هیچ امیدی به آینده رابطه ندارید، شاید بهتر باشد به دنبال شروعی دوباره باشید. گاهی رها کردن، شجاعانهترین کاری است که میتوانید انجام دهید. اگر عمیقا باور ندارید که رابطه میتواند بهبود یابد تلاش برای حفظ آن بی فایده است. اگر تمام تلاش خود را کرده اید و باز هم هیچ امیدی به آینده رابطه ندارید شاید بهتر باشد به دنبال شروعی دوباره باشید. گاهی رها کردن شجاعانه ترین کاری است که میتوانید انجام دهید.







رابطه های پرتنش مثل یک ماشین بدون ترمز هستن که فقط مسیر خرابی رو طی می کنن. من در طول سال های مشاوره، زوج های زیادی رو دیدم که با این چالش ها دست و پنجه نرم می کردن. یکی از مراجعینم می گفت همسرش مدام مثل یک بازجو با او رفتار می کرد و تلفنش رو چک می کرد. این حس زندانی بودن باعث شده بود اعتماد به نفسش رو کامل از دست بده.
وقتی پای خیانت وسط میاد، دیگر هیچ چیز مثل قبل نمیشه. حتی اگه طرف مقابل توبه کنه، همیشه یک جای کار میلنگه. بعضی ها فکر می کنن با بخشیدن همه چیز درست میشه اما زخم خیانت همیشه تو ذهن می مونه مثل یک خاطره بد.
کنترل گری و حسادت های بیجا انگار مثل آهسته آهسته خوره، رابطه رو از درون پوک می کنه. یادمه یک زوج جوان اومده بودن که مرد هر روز ساعت 5 عصر باید زنش رو تو محل کار می دید وگرنه داد و بیداد راه مینداخت. این مدلی زندگی کردن غیرممکنه و فقط باعث فرسودگی روحی میشه.
یه چیز جالب که در مشاوره ها زیاد میبینم اینه که بعضیا انقدر به رابطه چسبیدن که فراموش کردن اصلا خوشحال بودن چه حسی داره! زندگی نباید همیشه جنگ و دعوا باشه. گاهی اوقات شجاعت می خواد که بگی بس است دیگر.
اون لحظه ای که تصمیم می گیری رابطه رو ترک کنی شاید سخت ترین لحظه زندگیت باشه اما یک سال بعد تازه می فهمی چقدر حق با تو بوده. من خودم شاهد این تحول توی خیلی از مراجعینم بودم. ته دلشون می دونستن دیگه آب رفته به جوی برنگشته اما ترس از تنها موندن باعث میشد بیانگن.
اگر حس می کنی نفس کشیدن توی این رابطه برات سخت شده، بدون که حق داری رها کنی. زندگی کوتاهتر از اونیه که بخوای تو درد و رنج بمونی. گاهی بهترین درمان، قطع رابطه سمی هست. هرچند دردناکه اما مثل کندن یک دندان عفونی می مونه که بالاخره باید انجام بشه. ✨🚪💔
گاهی اوقات فراموش می کنیم که تنش در روابط مثل تب است، نشانه ای از یک التهاب عمیق تر. من دیده ام زوج هایی که سال ها با هم زندگی کرده اند اما انگار همدیگر را نمی شناسند، چون فقط مشغول جنگیدن بوده اند. تشخیص زمان جدایی دقیقا مثل تشخیص بیماری است، نباید اجازه داد وضعیت تا مرحله پیشرفته پیش برود.
یکی از چیزهایی که کمتر کسی به آن فکر می کند این است که بعضی روابط مثل اتاقی پر از دود هستند. اول فکر می کنی می توانی تحمل کنی، اما کم کم خفگی شروع می شود. در تجربه من، خیلی ها تا وقتی کاملا ته نفسشان بند بیاید، نمی فهمند که چقدر در خطر بوده اند. گاهی نجات خودت مهم تر از نجات رابطه است.
یک خطر پنهان دیگر این است که آدم فکر می کند باید در رابطه بماند فقط به خاطر ترس از تنهایی. خودم افرادی را دیده ام که سال ها با کسی ماندند فقط چون فکر می کردند بیرون رفتن از آن رابطه سخت تر است. اما بعدها فهمیدند آن ترس اولیه در مقایسه با روزهای آزادی که به دست آوردند چیزی نبوده.
اشتباهی که خیلی ها مرتکب می شوند این است که منتظر یک دلیل انفجاری برای تمام کردن رابطه می مانند. در واقعیت، گاهی مجموع هزاران زخم کوچک است که آدم را می کشد، نه یک ضربه ناگهانی. چیزی که در روان آدمی می ماند این است که آستانه تحملش چقدر بالاست، اما باید بداند گذشتن از این آستانه همیشه هم صلاح نیست.
در طول سال هایی که به عنوان مشاور روابط فعالیت کرده ام، یکی از پرتکرارترین سوالاتی که مراجعان مطرح می کنند، زمان مناسب برای پایان یک رابطه آسیب زا است. خواندن این مطلب یادآور بسیاری از مواردی شد که در جلسات مشاوره شاهد بوده ام. مواردی که شاید در نگاه اول ساده به نظر برسند اما آثار عمیقی بر کیفیت زندگی افراد بر جای می گذارند.
خشونت کلامی و فیزیکی موضوعی است که متاسفانه بسیاری از مراجعان در سکوت از آن رنج می برند. به یاد زنی می افتم که سال ها تحقیر و توهین را به امید تغییر همسرش تحمل کرده بود. وقتی بعد از یک دهه بالاخره تصمیم به جدایی گرفت، آثار این رفتارها چنان در روحیه او ریشه دوانده بود که بهبودی سال ها زمان برد. این مسئله نشان می دهد چرا حتی یک مورد خشونت هم قابل چشم پوشی نیست.
مسئله اعتماد در روابط یکی از عمیق ترین چالش هایی است که در مشاوره ها مشاهده می شود. بی اعتمادی مانند خوره ای است که رابطه را از درون می پوساند. زمانی که در مطلب به این موضوع اشاره شد، یاد خاطره ای افتادم از زوجی که بعد از خیانت، با وجود تمام تلاش ها، نتوانستند دوباره آن صمیمیت اولیه را بازسازی کنند. گاهی بازگشت به شرایط قبل نه تنها ممکن نیست، که شاید مطلوب هم نباشد.
کنترل گری در روابط معمولا به شکلی نامحسوس آغاز می شود و به تدریج گسترش می یابد. به خاطر دارم مراجعی که ابتدا کنترل های همسرش را نشانه علاقه می دانست، اما بعدها این رفتارها چنان شدید شد که حتی انتخاب لباس هایش هم تحت کنترل قرار گرفت. این شرایط به مرور اعتماد به نفس او را تحلیل برد و تبدیل به فردی بی اراده کرد.
صمیمیت عاطفی و فیزیکی دو رکن اصلی رابطه سالم است. در جلسات مشاوره همیشه تاکید می کنم که نبود این عناصر رابطه را به همکاری سرد و رسمی تبدیل می کند. به عنوان نمونه، زوجی را به یاد می آورم که پس از سال ها زندگی مشترک، وقتی از آنها پرسیدم آخرین باری که درباره احساساتشان با هم گفتگو کرده اند چه زمانی بوده، هر دو سکوت کردند.
موضوعی که کمتر درباره آن صحبت می شود اما بسیار اهمیت دارد، مسئله مسئولیت پذیری در روابط است. نداشتن این ویژگی به خصوص در مبحث مالی و تربیت فرزندان چالش های جدی ایجاد می کند. در کارنامه حرفه ای ام مواردی داشته ام که یک طرف رابطه تمام مسئولیت ها را به دوش می کشید و این عدم تعادل به مرور رابطه را از بین برد.
خواندن این مطلب باعث شد سری به دیگر مقالات سایت بزنم و باید بگویم مطالب ارائه شده واقعا جامع و کاربردی هستند. نگاه عمیق و همه جانبه به موضوعات روابط، این سایت را به منبعی قابل اعتماد برای کسانی تبدیل کرده که به دنبال بهبود کیفیت روابطشان هستند. تحلیل های ارائه شده گواه این است که نویسنده به خوبی با پیچیدگی های روابط انسانی آشناست.
گاهی اوقات در روابطی که سال ها ادامه داشته ناگهان متوجه می شوی تمام این مدت فقط در حال تلاش برای پر کردن یک چاه بی انتها بوده ای. زمانی که هر بار اشک هایت خشک می شود و دوباره برای همان دلایل قبلی گریه می کنی، انگار زمان ایستاده است. این چرخه معیوب می تواند سال ها طول بکشد تا بالاخره جرأت کنی خودت را از آن بیرون بکشی.
یکی از نشانه های رابطه ناسالم که کمتر به چشم می آید احساس خستگی مداوم است. از آن نوع خستگی که با خوابیدن رفع نمی شود. وقتی صبح ها از خواب بیدار می شوی و اولین فکرت این است که امروز هم باید با همسرت تعامل داشته باشی، انگار بدنی بدون روح هستی. این حالت شبیه کار کردن در شغلی است که از آن متنفری اما نمی توانی ترکش کنی.
من مدت ها فکر می کردم طاقت آوردن دعواهای مداوم نشانه قدرت است. تا اینکه فهمیدم این فقط دلیل دیگری برای ترک رابطه است. وقتی محبت و احترام جای خود را به جنگ قدرت داده، دیگر رابطه ای باقی نمانده. گاهی تنها چیزهایی که می ماند خاطراتی هستند که مدام از آنها فرار می کنی.
روزی را به یاد می آورم که بعد از پنج سال رابطه، تازه متوجه شدم همه مشکلات ما تکرار همان الگوهای اولیه بودند. همان جر و بحث ها، همان آشتی های ساختگی، همان وعده های توخالی. آن روز فهمیدم برخی چیزها اصلا قرار نیست تغییر کنند، مهم این است که ما تغییر کنیم و آنها را رها کنیم.
در روابط پرتنش، گاهی فرد بدون اینکه متوجه باشد در چرخه ای معیوب گیر می کند. این چرخه معمولا با توجیه رفتارهای نامناسب طرف مقابل شروع می شود. در واقع مغز برای کاهش درد ناشی از تنش، به دنبال دلایلی می گردد تا شرایط را منطقی جلوه دهد.
آنچه در روابط کنترل گرانه کمتر دیده می شود تاثیر تدریجی آن بر روان است. مثل قورباغه ای که در آب گرم کم کم می پزد، فرد متوجه نمی چقدر آزادی هایش را از دست داده. من در رابطه ای بودم که به مرور تمام دوستانم را از دست دادم و وقتی به خودم آمدم، سال ها گذشته بود.
خیانت از آن دسته آسیب هایی است که شاید در ظاهر التیام یابد ولی جای آن همیشه باقی می ماند. حتی اگر تصمیم به ادامه رابطه گرفته شود، هر تماس تلفنی یا دیر کردن ساده می تواند زخم های قدیمی را تازه کند. این موضوع به خصوص در روابطی که یکی از طرفین سابقه خیانت داشته، بسیار مشهود است.
مسئله اعتیاد در روابط پیچیده تر از چیزی است که به نظر می رسد. نه تنها فرد معتاد بلکه طرف مقابل هم درگیر چرخه ای از امیدواری و ناامیدی می شود. تجربه نشان داده است که ماندن در چنین روابطی بدون تمایل واقعی فرد معتاد به تغییر، بیشتر شبیه سم است تا کمک.
بحث مرزهای شخصی در روابط عاطفی از مهم ترین و در عین حال نادیده گرفته شده ترین موارد است. مشکل از جایی شروع می شود که فرد گمان می کند عشق یعنی نداشتن هیچ حد و مرزی. ولی در حقیقت، احترام به حریم شخصی پیش شرط هر رابطه سالمی است.
روابط یک طرفه شبیه کشتی نشسته بر خشکی است. همه چیز دارد بجز اصل ماجرا. تلاش یک نفر برای حفظ رابطه در حالی که طرف مقابل کمترین همکاری را ندارد، مثل آب کشیدن در هاون است. مواقعی پیش می آید که بهتر است انرژی خود را برای مسیرهای تازه نگه داشت.
خواندن مقالات مختلف در این زمینه همیشه به درک بهتر موقعیت کمک می کند. برخی مطالب آنقدر دقیق مسائل را تحلیل می کنند که گویی از ذهن شما گذر کرده اند. این سایت از آن دسته منابعی است که مفاهیم پیچیده را به شکلی قابل فهم ارائه می دهد و خواننده را به تفکر عمیق تر وا می دارد.