زناشویی

چرا احساسات منفی در روابط سرکوب می‌شوند؟ 19 دلیل کلیدی

فشار اجتماعی و فرهنگی نقش مهمی در این سرکوب ایفا می‌کند. اغلب اوقات، جامعه به ما یاد می‌دهد که قوی باشیم و احساسات منفی را نشان ندهیم. این آموزش می‌تواند منجر به این شود که ما فکر کنیم ابراز ناراحتی نشانه ضعف است.

  • ✔️ترس از طرد شدن یا قضاوت شدن توسط طرف مقابل.
  • ✔️عدم مهارت کافی در برقراری ارتباط موثر و بیان احساسات به شکل سالم.
  • ✔️سابقه تجربیات منفی در گذشته که در آن ابراز احساسات منجر به واکنش‌های نامطلوب شده است.
  • ✔️تصور غلط مبنی بر اینکه ابراز احساسات منفی باعث ایجاد مشکل و درگیری می‌شود.
  • ✔️تمایل به حفظ ظاهر مثبت و جلوگیری از ایجاد تنش در رابطه.
  • ✔️فقدان اعتماد به طرف مقابل و تردید در مورد اینکه آیا او قادر به درک و پذیرش احساسات ما خواهد بود.
  • ✔️الگوبرداری از رفتارهای والدین یا سایر افراد مهم در زندگی که آنها نیز احساسات خود را سرکوب می‌کردند.
  • ✔️نگرش کمال‌گرایانه و تلاش برای حفظ یک تصویر کاملا مطلوب از رابطه.
  • ✔️عدم آگاهی از اهمیت ابراز احساسات برای سلامت روان و استحکام رابطه.
  • ✔️ترس از آسیب‌پذیری و نشان دادن نقاط ضعف به طرف مقابل.
  • ✔️باور به اینکه “گذشت” بهترین راه حل است، حتی اگر این گذشت به قیمت سرکوب احساسات تمام شود.
  • ✔️عدم وجود فضای امن و حمایتی در رابطه برای بیان آزادانه احساسات.
  • ✔️وجود قدرت نامتعادل در رابطه، به طوری که یک طرف احساس می‌کند حق بیان احساسات خود را ندارد.
  • ✔️مشکلات در تنظیم هیجانات و ناتوانی در کنترل واکنش‌های احساسی.
  • ✔️تلاش برای جلوگیری از ایجاد احساس گناه در طرف مقابل.
  • ✔️تمرکز بیش از حد بر نیازهای دیگران و نادیده گرفتن نیازهای خود.
  • ✔️ترس از اینکه ابراز ناراحتی باعث از بین رفتن رابطه شود.
  • ✔️وجود مشکلات حل نشده و الگوهای ارتباطی ناسالم در رابطه.
  • ✔️نقش های جنسیتی کلیشه‌ای و انتظارات از مردان و زنان برای سرکوب احساسات خاص.
  • رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسران


    چرا احساسات منفی در روابط سرکوب می‌شوند؟

    چرا احساسات منفی و ناراحتی‌ها در روابط، معمولاً سرکوب می‌شوند؟

    ۱. ترس از واکنش طرف مقابل

    یکی از رایج‌ترین دلایل سرکوب احساسات منفی، ترس از واکنش منفی طرف مقابل است. ممکن است بترسیم که شریک عاطفی‌مان عصبانی شود، ناراحت شود، یا رابطه‌مان را ترک کند.

    این ترس اغلب ریشه در تجربه‌های گذشته دارد، مخصوصا اگر قبلاً با واکنش‌های نامناسب یا خشونت‌آمیز در مواجهه با احساساتمان روبرو شده باشیم.

    این ترس می‌تواند باعث شود تا ما برای حفظ صلح و آرامش ظاهری، احساسات خود را پنهان کنیم، حتی اگر این کار به ضرر خودمان باشد.

    این سرکوب احساسات می‌تواند منجر به ناخشنودی و نارضایتی عمیق در رابطه شود.

    در صورتی که یاد بگیریم به شیوه ای سالم با یکدیگر گفتگو کنیم و واکنش مناسب نشان دهیم، ترس از واکنش طرف مقابل کاهش می یابد.

    به یاد داشته باشیم که یک رابطه سالم بر پایه اعتماد و امنیت بنا شده است.

    تمرین همدلی و درک متقابل می‌تواند به کاهش این ترس کمک کند.

    رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسرانازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران

    باید با شریک عاطفی خود در مورد نیازهای عاطفی خود صحبت کنیم و از او بخواهیم که در این زمینه از ما حمایت کند.

    همچنین باید خودمان نیز تلاش کنیم که حمایت عاطفی لازم را برای شریک عاطفی خود فراهم کنیم.

    یک رابطه سالم بر پایه حمایت متقابل بنا شده است.

    در این رابطه، هر دو طرف باید احساس کنند که میتوانند به حمایت عاطفی طرف مقابل تکیه کنند.

    این امر به ایجاد یک رابطه قوی و پایدار کمک می کند.

    نوشته های مشابه

    ۶. ترس از ایجاد درگیری و بحث

    برخی افراد برای جلوگیری از ایجاد درگیری و بحث، احساسات منفی خود را سرکوب می‌کنند. آنها فکر می‌کنند که سکوت بهتر از بحث کردن است.

    اما این رویکرد در بلندمدت آسیب‌زا است. سرکوب احساسات می‌تواند منجر به خشم فروخورده و نارضایتی عمیق شود.

    باید یاد بگیریم چگونه به طور سازنده با اختلافات و درگیری‌ها روبرو شویم.

    این شامل گوش دادن فعال، همدلی، و تلاش برای یافتن راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز است.

    به یاد داشته باشیم که اختلاف نظر و بحث کردن، بخشی طبیعی از هر رابطه ای است.

    مهم این است که چگونه با این اختلافات برخورد می کنیم.

    اگر بتوانیم به طور سازنده با اختلافات روبرو شویم، می توانیم رابطه خود را قوی تر و صمیمی تر کنیم.

    ۷. باورهای غلط در مورد ابراز احساسات

    برخی باورهای غلط در مورد ابراز احساسات وجود دارد که می‌تواند منجر به سرکوب آنها شود. مثلا ممکن است فکر کنیم که ابراز احساسات نشانه ضعف است یا اینکه باعث آزار و اذیت دیگران می‌شود.

    این باورها معمولاً ریشه در تربیت خانوادگی و فرهنگی دارند.

    باید این باورهای غلط را شناسایی و با آنها مقابله کنیم.

    ابراز احساسات، نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه صداقت و شجاعت است. در ضمن، ابراز احساسات به شکلی سالم و سازنده می‌تواند به بهبود روابط کمک کند.

    به یاد داشته باشیم که احساسات ما معتبر هستند و حق داریم آنها را ابراز کنیم.

    البته باید این کار را به شیوه ای سالم و سازنده انجام دهیم.

    این امر به بهبود سلامت روان و کیفیت روابط ما کمک می کند.

    ۸. تجربیات آسیب‌زای گذشته

    تجربیات آسیب‌زای گذشته، مانند سوء استفاده عاطفی یا فیزیکی، می‌تواند باعث شود که فرد از ابراز احساسات خود بترسد و آنها را سرکوب کند.

    این افراد ممکن است احساس کنند که ابراز احساسات، آنها را در معرض خطر قرار می‌دهد.

    در این موارد، کمک گرفتن از یک متخصص سلامت روان می‌تواند بسیار مفید باشد.

    درمان می‌تواند به فرد کمک کند تا با آسیب‌های گذشته کنار بیاید و مهارت‌های لازم برای ابراز سالم احساسات را یاد بگیرد.

    به یاد داشته باشیم که التیام یافتن از آسیب‌های گذشته زمان‌بر است.

    اما با تلاش و حمایت مناسب، می توانیم به بهبودی کامل دست یابیم.

    این امر به ما کمک می کند تا روابط سالم و رضایت بخشی برقرار کنیم.

    ۹. تمرکز بر نیازهای دیگران و نادیده گرفتن نیازهای خود

    برخی افراد به طور مداوم بر نیازهای دیگران تمرکز می‌کنند و نیازهای خود را نادیده می‌گیرند. این افراد ممکن است احساس کنند که حق ندارند نیازهای خود را مطرح کنند یا اینکه نیازهای آنها مهم نیستند.

    این رفتار می‌تواند ناشی از عزت نفس پایین یا تمایل به جلب رضایت دیگران باشد.

    باید یاد بگیریم چگونه به نیازهای خود نیز توجه کنیم و آنها را در اولویت قرار دهیم.

    این شامل شناخت نیازهای خود، بیان آنها به دیگران، و تلاش برای برآورده کردن آنها است.

    به یاد داشته باشیم که مراقبت از خود، خودخواهی نیست، بلکه یک ضرورت است.

    اگر نتوانیم از خودمان مراقبت کنیم، نمی توانیم به طور موثر از دیگران نیز مراقبت کنیم.

    این امر به بهبود سلامت روان و کیفیت روابط ما کمک می کند.

    ۱۰. انتظارات غیرواقعی از رابطه

    داشتن انتظارات غیرواقعی از رابطه می‌تواند منجر به ناامیدی و نارضایتی شود. اگر فکر کنیم که رابطه ما باید همیشه بی‌نقص باشد و هیچ مشکلی نداشته باشد، احتمالاً احساسات منفی خود را سرکوب می‌کنیم.

    باید انتظارات واقع‌بینانه‌ای از رابطه داشته باشیم و بپذیریم که هیچ رابطه‌ای بی‌عیب و نقص نیست.

    همچنین باید با شریک عاطفی خود در مورد انتظارات خود صحبت کنیم و سعی کنیم به یک توافق مشترک برسیم.

    به یاد داشته باشیم که یک رابطه سالم، بر پایه صداقت و تعهد بنا شده است.

    در این رابطه، هر دو طرف باید احساس کنند که میتوانند به طور آزادانه در مورد نیازها و انتظارات خود صحبت کنند.

    این امر به ایجاد یک رابطه قوی و پایدار کمک می کند.

    پذیرفتن واقعیت و داشتن انتظارات درست باعث می شود کمتر نیاز به سرکوب احساسات پیدا کنیم.

    ۱۱. نقش‌های جنسیتی سنتی

    در بسیاری از فرهنگ‌ها، نقش‌های جنسیتی سنتی باعث می‌شوند که مردان تشویق شوند احساسات خود را سرکوب کنند و زنان تشویق شوند احساسات خود را ابراز کنند. این امر می‌تواند باعث شود که مردان در ابراز احساسات منفی خود با مشکل مواجه شوند.

    مهارت‌های رابطه زناشویی

    این باورهای غلط باید تغییر کنند و همه افراد، صرف‌نظر از جنسیتشان، باید تشویق شوند تا احساسات خود را به طور سالم و سازنده ابراز کنند.

    به یاد داشته باشیم که ابراز احساسات، نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه انسانیت است.

    همه ما احساساتی داریم و حق داریم آنها را ابراز کنیم.

    این امر به بهبود سلامت روان و کیفیت روابط ما کمک می کند.

    در واقع ابراز احساسات باعث می شود روابط عمیق تر و اصیل تر شود.

    این تغییر نگرش به نقش های جنسیتی سنتی باعث می شود روابط عادلانه تر و صمیمی تر شود.

    ۱۲. ترس از رها شدن

    ترس از رها شدن یکی از عمیق‌ترین ترس‌های انسان است و می‌تواند باعث شود افراد برای حفظ رابطه خود، احساسات منفی خود را سرکوب کنند. این افراد ممکن است فکر کنند که اگر احساسات واقعی خود را نشان دهند، شریک عاطفی‌شان آنها را ترک خواهد کرد.

    باید با این ترس مقابله کنیم و به یاد داشته باشیم که یک رابطه سالم بر پایه اعتماد و احترام متقابل بنا شده است.

    اگر شریک عاطفی‌مان به ما احترام نگذارد و از ما حمایت نکند، بهتر است که رابطه را ترک کنیم.

    به یاد داشته باشیم که ارزشمند هستیم و لیاقت یک رابطه سالم و رضایت‌بخش را داریم.

    سرکوب احساسات به خاطر ترس از رها شدن، یک راه حل موقت است و در بلندمدت به رابطه آسیب می زند.

    یک رابطه سالم باید فضایی امن و حمایتی برای ابراز احساسات باشد.

    در این فضا، هر دو طرف باید احساس کنند که میتوانند بدون ترس از رها شدن، احساسات خود را به اشتراک بگذارند.

    ۱۳. دوری از تعارض

    برخی افراد از تعارض دوری می‌کنند و برای جلوگیری از آن، احساسات منفی خود را سرکوب می‌کنند. این افراد ممکن است فکر کنند که تعارض همیشه بد است و باید از آن اجتناب کرد.

    اما تعارض، بخشی طبیعی از هر رابطه ای است. مهم این است که چگونه با تعارض برخورد می‌کنیم.

    اگر بتوانیم به طور سازنده با تعارض روبرو شویم، می‌توانیم رابطه خود را قوی‌تر و صمیمی‌تر کنیم.

    به یاد داشته باشیم که سکوت همیشه نشانه رضایت نیست.

    گاهی اوقات، سکوت نشانه سرکوب احساسات و نارضایتی است.

    بهتر است به جای دوری از تعارض، مهارت های لازم برای مدیریت تعارض را یاد بگیریم.

    این امر به ما کمک می کند تا روابط سالم و رضایت بخشی داشته باشیم.

    ۱۴. کمال‌گرایی

    افراد کمال‌گرا اغلب استانداردهای بسیار بالایی برای خود و روابط خود دارند. آنها ممکن است احساس کنند که نباید هیچ‌گونه احساس منفی داشته باشند و سعی کنند آنها را سرکوب کنند.

    کمال‌گرایی، یک ویژگی مخرب است که می‌تواند منجر به اضطراب، افسردگی، و مشکلات در روابط شود.

    باید یاد بگیریم که کمال‌گرایی را رها کنیم و خودمان را همان‌طور که هستیم بپذیریم.

    به یاد داشته باشیم که هیچ‌کس کامل نیست و همه ما اشتباه می‌کنیم.

    پذیرفتن نقص ها باعث می شود کمتر نیاز به سرکوب احساسات و پنهان کردن اشتباهات داشته باشیم.

    این امر به بهبود سلامت روان و کیفیت روابط ما کمک می کند.

    همچنین باعث می شود رابطه ای با صداقت تر و صمیمی تر داشته باشیم.

    ۱۵. کمبود خودآگاهی

    اگر از احساسات خود آگاه نباشیم، نمی‌توانیم آنها را به درستی مدیریت کنیم و احتمالاً آنها را سرکوب می‌کنیم. خودآگاهی، توانایی شناخت و درک احساسات خود است.

    برای افزایش خودآگاهی، می‌توانیم به احساسات خود توجه کنیم، آنها را نام‌گذاری کنیم، و به دنبال الگوهایی در احساسات خود باشیم.

    همچنین می‌توانیم از دیگران بازخورد بگیریم و در مورد احساسات خود با آنها صحبت کنیم.

    به یاد داشته باشیم که خودآگاهی، یک فرایند مستمر است.

    با افزایش خودآگاهی، می توانیم احساسات خود را به درستی مدیریت کنیم و روابط سالم تری داشته باشیم.

    همچنین می توانیم نیازهای خود را بهتر بشناسیم و برای برآورده کردن آنها تلاش کنیم.

    خودآگاهی به ما کمک می کند تا زندگی رضایت بخش تری داشته باشیم.

    ۱۶. عدم اعتماد به طرف مقابل

    در روابطی که اعتماد وجود ندارد، افراد تمایل بیشتری به سرکوب احساسات خود دارند. آنها ممکن است بترسند که اگر احساسات واقعی خود را نشان دهند، مورد سوء استفاده قرار گیرند یا به آنها آسیب وارد شود.

    اعتماد، یکی از پایه‌های اصلی یک رابطه سالم است.

    برای ایجاد اعتماد، باید صادق، قابل اعتماد، و همدل باشیم.

    همچنین باید به احساسات طرف مقابل احترام بگذاریم و از او حمایت کنیم.

    اگر اعتماد در رابطه وجود نداشته باشد، باید برای ایجاد آن تلاش کنیم یا رابطه را ترک کنیم.

    به یاد داشته باشیم که بدون اعتماد، یک رابطه نمی تواند سالم و پایدار باشد.

    در صورتی که اعتماد وجود داشته باشد، افراد احساس امنیت بیشتری می کنند و راحت تر میتوانند احساسات خود را ابراز کنند.

    ۱۷. احساس گناه و شرم

    گاهی اوقات، افراد به دلیل احساس گناه و شرم، احساسات منفی خود را سرکوب می‌کنند. آنها ممکن است احساس کنند که حق ندارند ناراحت باشند یا اینکه نباید احساسات منفی خود را ابراز کنند.

    احساس گناه و شرم، احساسات مخربی هستند که می‌توانند منجر به سرکوب احساسات و مشکلات در روابط شوند.

    باید یاد بگیریم که با احساس گناه و شرم خود مقابله کنیم و خودمان را ببخشیم.

    همچنین باید به یاد داشته باشیم که همه ما اشتباه می‌کنیم و هیچ‌کس کامل نیست.

    پذیرفتن اشتباهات و بخشش خود به ما کمک می کند تا کمتر نیاز به پنهان کردن احساسات و سرکوب آنها داشته باشیم.

    این امر به بهبود سلامت روان و کیفیت روابط ما کمک می کند.

    در واقع بخشش خود باعث می شود بتوانیم به جلو حرکت کنیم و از اشتباهات گذشته درس بگیریم.

    ۱۸. ناتوانی در حل مسئله

    اگر احساس کنیم که نمی‌توانیم مشکلات رابطه خود را حل کنیم، ممکن است احساسات منفی خود را سرکوب کنیم. این افراد ممکن است فکر کنند که بیان احساسات، فقط مشکلات را بدتر می‌کند.

    باید مهارت‌های لازم برای حل مسئله را یاد بگیریم و به طور سازنده با مشکلات رابطه خود روبرو شویم.

    این شامل گوش دادن فعال، همدلی، و تلاش برای یافتن راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز است.

    به یاد داشته باشیم که حل مسئله، یک فرایند است و ممکن است زمان‌بر باشد.

    اما با تلاش و همکاری، می توانیم مشکلات رابطه خود را حل کنیم و رابطه ای قوی تر و صمیمی تر داشته باشیم.

    همچنین یادگیری حل مسئله به ما کمک می کند تا احساس کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشیم.

    حل مسئله به ما کمک می کند تا به یکدیگر نزدیک تر شویم و رابطه ای پایدارتر داشته باشیم.

    ۱۹. وجود مشکلات اساسی در رابطه

    گاهی اوقات، سرکوب احساسات، نشانه وجود مشکلات اساسی در رابطه است. اگر مشکلات اساسی مانند سوء استفاده عاطفی یا خیانت در رابطه وجود داشته باشد، سرکوب احساسات، یک مکانیسم دفاعی برای بقا است.

    در این موارد، کمک گرفتن از یک متخصص سلامت روان و یا مشاور خانواده می‌تواند بسیار مفید باشد.

    مشاور می‌تواند به ما کمک کند تا مشکلات رابطه خود را شناسایی کنیم و برای حل آنها راهکارهایی پیدا کنیم.

    در ضمن، مشاور می‌تواند به ما کمک کند تا تصمیم بگیریم که آیا باید رابطه را ادامه دهیم یا آن را ترک کنیم.

    به یاد داشته باشیم که سلامت و رفاه ما در اولویت است.

    اگر در یک رابطه ناسالم گیر افتاده‌ایم، باید برای خروج از آن اقدام کنیم.

    زندگی کردن در یک رابطه ناسالم و سرکوب احساسات، می‌تواند آسیب های جدی به سلامت روان ما وارد کند.


نمایش بیشتر

‫4 دیدگاه ها

  1. یکی از آسیب‌زننده‌ترین عادات در روابط، نادیده گرفتن حس ناخوشایند خود به بهانه حفظ آرامش رابطه است. دیدن این موضوع از زوایای مختلف در متن بسیار ارزشمند بود. رابطه‌ای را می‌شناسم که سال‌ها با سکوت یکی از طرفین درباره نارضایتی‌ها ادامه یافت و ناگهان با انفجار خشم فروخورده مواجه شد.

    بسیاری فکر می‌کنند عدم بیان احساسات منفی برابر با قوی بودن است در حالی که این بزرگ‌ترین ضعف در مدیریت ارتباط است. ناتوانی در تفکیک بین سرکوب احساسات و کنترل هیجانات یکی از خطاهای رایج در این زمینه محسوب می‌شود.

    تیترهای مطرح شده درباره تاثیر تجربیات گذشته بسیار صحیح است. در زندگی شخصی ام دیده‌ام چگونه فردی که در کودکی به خاطر گریه مورد تحقیر قرار گرفته بود، در بزرگسالی قادر به بیان هیچ گونه ناراحتی نبود. این زخم‌های قدیمی نیاز به توجه ویژه دارند.

    ترس از آسیب دیدن دوباره باعث می‌شود افراد به جای مواجهه، احساسات خود را دفن کنند. غافل از اینکه این انباشت هیجانی مانند بمب ساعتی عمل می‌کند. جالب اینجاست که معمولا این ترس‌ها بیشتر در ذهن ما بزرگ می‌شوند تا در واقعیت.

    موضوع قدرت نامتعادل در روابط نکته ظریفی بود که کمتر کسی به آن می‌پردازد. وقتی یک طرف رابطه دائما در موضع ضعف باشد، طبیعی است که جرأت ابراز احساسات واقعی را نداشته باشد. این نابرابری ریشه بسیاری از مشکلات ارتباطی است.

    نادرست ترین کار ممکن این است که فکر کنیم گذشت همیشه فضیلت است. گاهی این گذشت‌ها نشانه عدم احترام به خود و پایمال کردن حق‌های شخصی است. باید آموخت که تفاوت بین گذشت سازنده و تخریب کننده چیست.

    خواندن این مطلب مرا به بررسی دیگر نوشته‌های این سایت ترغیب کرد. تحلیل عمیق و همه جانبه مسائل ارتباطی در این مجموعه واقعا قابل تقدیر است. هر کدام از این موارد می‌تواند زنگ خطری برای بررسی سلامت رابطه باشد.

  2. وقتی با دوستم بحث می کردم همیشه احساساتم رو قورت می دادم چون فکر می کردم اگه ناراحتیمو بگم رابطه مون خراب میشه 😅 ولی بعد فهمیدم اینطوری که دلخوری ها جمع میشن مثل یه بمب ساعتی انفجارش بدتره… حالا سعی می کنم با آرامش بگم چی آزارم میده و باهم راه حل پیدا کنیم… جالبه اونم وقتی دید من راحتم می تونه حرف بزنه خودش شروع کرد به گفتن احساساتش 🤗🚀

  3. گاهی سرکوب احساسات آنقدر عادی می شود که حتی متوجه نمی شویم داریم این کار را می کنیم. من در روابط قبلی ام مرتب به خودم می گفتم “چیز مهمی نیست” تا زمانی که یک روز تمام خشم فروخورده ام بیرون ریخت. آن وقت بود که فهمیدم چقدار هزینه سنگینی برای این سکوت داده ام.

    یکی از سخت ترین کارها در روابط تشخیص مرز بین کنترل احساسات و سرکوب آنهاست. کنترل هیجانات به معنی مدیریت سالم آنهاست اما سرکوب یعنی انکار و پنهان کردن. از آنجایی که خودم سالها فکر می کردم قوی بودن یعنی هیچ چیز نباید آزارم دهد، حالا می دانم این طرز فکر چقدر آسیب زننده است.

    وقتی صحبت از نقش های جنسیتی می شود، یاد پسر عمه ام می افتم که همیشه به او یاد داده بودند “مرد که گریه نمی کند”. حالا در سی سالگی حتی نمی تواند احساساتش را تشخیص دهد چه برسد به بیان آنها. این کلیشه ها مثل زنجیرهایی هستند که روابط را از صمیمیت واقعی خالی می کنند.

    جالب است که گاهی ما آنقدر به سرکوب عادت کرده ایم که حتی نمی دانیم چه حسی داریم. یک تمرین که برای مراجعانم پیشنهاد می کنم این است: روزانه ده دقیقه در سکوت بنشینند و از خود بپرسند “الان دقیقا چه حسی دارم؟” این سوال ساده می تواند شروع خوبی برای رهایی از عادت سرکوب باشد.

  4. خیلی وقت ها فکر می کنم اگه توی رابطه ای احساسات منفی را پنهان کنیم انگار در حال ساختن یک بمب ساعتی هستیم. خودم یه دوره طولانی این کار را می کردم و نتیجه اش انفجار ناگهانی تمام عصبانیت های جمع شده بود.

    یک چیزی که کمکم کرد این بود که یاد گرفتم بگویم “حالا حس بدی دارم اما می خوام بعدا درباره اش حرف بزنیم”. اینطوری هم طرف مقابل غافلگیر نمی شد هم به خودم فرصت می دادم احساساتم را جمع و جور کنم.

    اشتباهی که نباید کرد این است که فکر کنیم با پنهان کردن احساسات در واقع داریم رابطه را نجات می دهیم. دقیقا برعکس است. هر چه بیشتر پنهان کنیم، دیوار بین ما ضخیم تر می شود.

    کاش زودتر یاد می گرفتم که بیان احساسات منفی هم بخشی از رابطه سالم است نه یک تهدید برای آن. شاید اگر از اول این را می دانستم خیلی از سوءتفاهم ها پیش نمی آمد.

    دوست دارم بدانم دیگران چطور با این چالش کنار می آیند. آیا شما هم احساس می کنید بیان نکردن احساسات منفی در بلندمدت رابطه را خراب می کند؟ چطور یاد گرفتید که احساسات ناخوشایندتان را به شکل سالمی بیان کنید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا